انوشه روان بزرگمهر بوختكان ميفرمايد:
ز گيتي دو چيز است جاويد و، بس
دگر هر چه باشد نماند بكس
سخن گفتن نغز و كردار نيك
نگردد كهن، تا جهان است، ريك
شاهنامه فردوسي- يادگار بزرگمهر

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

ايزد بانوی آمار و شايد نشايد

ايزد بانوي آمار و شايد نشايد[أ‌]
تو نيکويي کن و در دجله انداز                   که ايزد در بيابانت دهد باز[1]
روانشاد سعدي
براستي اين کدام ايزد است که کننده فرآيندي است که سعدي شيرازي آن را با سخن بالا به زيبايي گفته است. خيم[ب‌] از گذشته هاي بسيار دور جستاري براي انديشيدن مردمان در سراسر گيتي بوده است و شاخه هاي دانشي کهن و نو و كيشهاي پرشماري را پديد آورده است مانند روانشناسي، داتيستان، چون، فرزان[ت‌]، جامعه شناسي، منطق. خيم انبوهي از فرهنگ را فراروي ما نهاده است.
نگارنده شور آن دارد تا بر اين انبوه بيکران، برگي گذارد تا بر سنگيني آن به اندازه پَري افزوده شود. و تلاش مي کند تا اين کار را با آزرم به همه باورهاي نيک نياکان در درازاي تاريخ انديشه به فرجام رساند.
انجام دادن هر کاري در گيتي، سبب پديد آوردن ذرّه اي و پراکندن آن مي شود. انديشه کنيد که کسي در يک خانه زندگي مي کند او اگر کاري کند ذره اي پديد مي آورد و اين ذره پراکنده مي شود[ث‌]. اندازه ذره و جنبش آن بستگي به اندازه كردارش دارد. چون خانه پيرامون دارد. ديوارها، کف و آسمانه آن را در بر گرفته اند زماني فرامي رسد هر چند زياد که اين ذره و آن کس با يکديگر ديدار و يا برخورد کنند[ج‌]. هر چقدر اندازه ذره و تندي جنبش آن بيشتر باشد اين ديدار زودتر انجام مي گيرد. اين کس هر چند بيشتر کاري انجام دهد و فراواني کردار خود را افزايش دهد به همين رَسَد[ح‌] شمار ديدارهاي خود را با اين ذره هاي گوناگون افزايش مي دهد و به همين رسد شايد ناشايد برخورد و ديدار را افزايش مي دهد. اکنون انديشه کنيم که يک کس ديگر به خانه وارد شود و او هم کردار خود را انجام دهد. به ناچار هر دو آنها از کردار هم ديگر سود و زيان مي بينند بسته به اينکه کردار نيک[خ‌] و يا بد کنند. بنابر اين حتي اگر يکي هر زمان کردار نيک انجام دهد شايد بشود که زياني ببيند ناشي از کردار بد ديگري. انديشه کنيد که اينک چند تن در خانه هستند شايد نشايد برخورد، باز هم بيشتر مي شود. هرگاه هر کدام کردار نيک کند و نيکي بپراکند، شايد نشايد ديدار با نيکي براي هر کدام برابر ديگران افزون مي شود و هرگاه هر کدام کردار بدي کند و بدي بپراکند شايد نشايد برخورد هر کدام با بدي برابر ديگران افزايش مي يابد. بنابراين براي اينکه شايد نشايد ديدار خود را با نيکي و نيکبختي افزايش دهيم به ناچار بايد نيکي کنيم و براي اينکه شايد نشايد برخورد خود را با بدي و بدبختي کاهش دهيم بايد کردار بد نکنيم. سرانجام اين که در اين همداد[د‌]، داد و بي دادي است شگرف. نبايد چشم داشت که هر کس نيکي کند پاداش نيک و هر که بدي کند پادافره مي گيرد.
براي نمونه انديشه کنيد که رهسپار جايي هستيد. پس از پيمودن بخشي از راه مانده مي شويد و براي اندکي آسودگي در کناره راه مي ايستيد. هر چند خود شما ستايشگر آفرينش يزدان، سپندارمذ، آناهيتا و ايزد اندرواي باشيد و آن را نيالاييد باز شايد با آلودگي هاي بسيار که کسان ديگري پديد آورده اند برخورد کنيد.
شايد از آنجا که انبوه غبار پراکنده شده از سم اسپان مغولان که آسمان خان و مان ما را تيره کرد و پسان بر فرهنگ فرهمند ايران نشست هنوز بر سپندارمذ زمين بود و اندرواي ايزد را نيالوده بود. انوشه روان فردوسي توسي که در سده چهارم خيامي مي زيست به راستي و نکوتر از روانشاد سعدي شيرازي که سه سده پس از او مي زيست فرمود که:
يکي بد کند نيک پيش آيدش         جهان بنده و بخت خويش آيدش!
    يکي جـز بنيکي، جهان نسپرد         همــي از نژنــدي فــرو پژمــرد![2]
در زمانه اي که پتيارگي آلودگي و زشتي و تاريكي و ناپاکي و پليدي و پندار و جادويي گناک مينوکي همه جا را فراگرفته است و مي ميراند. هر چند گاهي نااميدي و ياس بر ما چيره مي شود. درماني بر اين گند و درد و رنج و سهمگِني و بيمگِني و دوشْ خواريِ[ذ‌] دوشْ اَخوي[ر‌] نيست جز آن که "راه يکي است و آن راستي است" و "راستي را تنها براي راستي خواستاريم[ز‌]" را باور کنيم. از اَشَوَنان باشيم نه از دِرَوَندان[س‌] تا ايزد بانوي آمار و شايد نشايد ما را ياري دهد. از آنجايي که بُندَهِشنِ يزدان نيکي است و بدي بي بنياد است، افسوني[ش‌] نداريم جز اين که نيکي کنيم و در دجله اندازيم.
                                                                                                                           مهران پور ابراهيم
                                                                                                                            شميران- سعادت آباد
اَبادياوَنگاه- سروش وهومن 3744 ديني زرتشتي برابر سه شنبه 17 بهمن 1385 خيامي


[1] کليات سعدی- مثنويات، ويرايش محمدعلی فروغی، چاپ محمدعلی علمی، تهران 1336، رويه 860 .
[2] شاهنامه فردوسی- کشته شدن سياوخش، ويرايش استاد فريدون جنيدی، بنياد نيشابور- نشر بلخ، دفتر دويم، رويه 135.

[أ‌] شايد نشايد: شايد بشود شايد نشود، احتمال
[ب‌] يک واژه پارسي نو(دري) است. يعني شايستگي انجام دادن و يا ندادن يک کار، اخلاق، هنوز توده هاي کم زيان در بدن را خوش خيم مي گويند. پهلوي آن خِم است. شايست ناشايست نامه اي(كتابي) است به اين زبان در اين باره.
[ت‌] از شاخه هاي دانشي ايراني که بايد به آنها شاخه هاي پرشمار ديگرِ چند(رياضيات)، چه(طبيعيات، فيزيک)، اخترماري، گاهشماري، پزشکي، داروسازي و ... را نيز افزود. دادِستان: حقوق. بجاي فرزان، يونانيان فلسفه داشتند. براي آگاهي بيشتر در اين باره بنگريد به داستان ايران- فريدون جنيدي در دست چاپ، سهم ارزشمند ايران در فرهنگ جهان- عبدالحميد نير نوري- انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، گرايشهاي علمي و فرهنگي در ايران از هخامنشيان تا پايان صفويه- استفان پانوسي- 1383- بنياد نيشابور نشر بلخ، تاريخ مهندسي در ايران- مهدي فرشاد- 1376- نشر بلخ.
[ث‌] اين که جنبش ذره ميرا است يا نه؟ و ميرايي آن چه اندازه است؟ جستاري است که مي توان در باره آن سخنوري کرد.
[ج‌] هر چند اگر ديدار از سوي او ناخواسته باشد. ولي از آن گريزي نيست.
[ح‌] رَسَد: نسبت
[خ‌] کرداري را که کسي انجام دهد و از ديدار با ذره پراکنده شده ناشي از آن خشنود گردد کردار نيک مي ناميم و کرداري را که از ديدار و برخورد با ذره پراکنده شده ناشي از آن ناخشنود شود کردار بد مي ناميم. به بيان ديگر هر آن چه بر خود مي پسندي بر ديگران بپسند و هر آن چه بر خود نمي پسندي بر ديگران مپسند.
[د‌] همداد، پيشنهاد فريدون جنيدي براي سيستم.
[ذ‌] دوشْ خواري: دشواري، دوش: بد، خوار: آسايش
[ر‌] دوش اخوي: دوزخي
[ز‌] ترجمه بخشي از سروش واژ.
[س‌] اشون: پيرو اشا(راستي)، دروند: پيرو دروغ.
[ش‌] افسون: چاره گري.