انوشه روان بزرگمهر بوختكان ميفرمايد:
ز گيتي دو چيز است جاويد و، بس
دگر هر چه باشد نماند بكس
سخن گفتن نغز و كردار نيك
نگردد كهن، تا جهان است، ريك
شاهنامه فردوسي- يادگار بزرگمهر

۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

یادگارهای فرهنگی و برنامه هایی برای پیشرفت


ساليان درازی است که پری پتياره توسعه، بجان خان و مانمان افتاده است و بدبختانه بتندی، چشمانمان بزشتی و دروغ و جادويی يش تاريک شد. يادگارهای ارزشمند فرهنگيمان و زيست بوممان آنچنان از بين رفت که بازسازی و نوسازی آن شدنی نيست! ساليان درازی است که گروه اندکمان در آگاهی دادن به کسانی که شيفته اين اروس هزار داماد شده اند ناتوان بوده و فريادمان بجايی نرسيده است. باده گساران مست از شراب شهرنشينی و آپارتمان نشينی و خودرو سواری و تلفن همراه و مدارک دانشگاهی هزار رنگ بی مايه بروستاها و شهرهای کوچک زيبای خود پشت کردند و به سياستگزاران خود پروانه دادند که چونان زنگی مست بجان آنها بيافتند و با بستن سدهای بيشمار درياچه های نيلگونمان را نمکزار کنند تا برای کلانشهرهای خود آب "نيتراته" بياورند! کشوری که تا ديروز از شبنم نشسته بر برگهای کشتزارها و باغها و تاکستانها و بيجارها و مرغزارهايش ميدرخشيد، امروز از بلورهای نمک بر جای مانده از خشکيدن درياچه هايش درخشان است! و از تنگدستی مردمانش در جهان نامدار! باوه ناخجسته توسعه برای ما چه آورده است جز خشکسالی و ويرانی و آلودگی و زباله و گنداب! مردمانی که روزگاری چهار آخشيج آتش و آب و باد و خاک را نيايش ميکردند و در آغوش سپندارمذ زمين، شاد آرميده بودند، با پشت کردن به فرهنگ نياکان خود چه درد و رنج سهمگينی به خود رسانيدند. تنها اين گورستانها است که با پوسيدن تن جوانان و ميانسالانی که بمرگ زودرس ميميرند، آباد و آبادتر ميشود! چرا بايد بجای راندن در جاده بی بيم "پيشرفت پايدار" در جاده لغزنده بيمگين توسعه برانيم و از آزموده کشورهای توسعه يافته فرنگی بهره نبريم و درست پا بر جای آنان بگذاريم و اينبار از برای سستی کوره راه، تا گردن در گل فرو رويم؟! چرا ما رودرروی زبانزدِ "چرخ را نبايد دوباره اختراع کردن" به ساختن دوباره ساخته ديگران پافشاری ميکنيم. چه نيکو گفتند که: "خود کرده را تدبير نيست!"
http://hamshahrionline.ir/news-135311.aspx