انوشه روان بزرگمهر بوختكان ميفرمايد:
ز گيتي دو چيز است جاويد و، بس
دگر هر چه باشد نماند بكس
سخن گفتن نغز و كردار نيك
نگردد كهن، تا جهان است، ريك
شاهنامه فردوسي- يادگار بزرگمهر

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

اغريرث


بنابه گزارش(تفسير) استاد فريدون جنيدي از نامهاي مردانه در شاهنامه فردوسي، اين نامها نماينده تيره هاي مردمان آن هنگامهاست.[1] بر اين پايه نگارنده باور دارد كه:
اغريرث، سپهدار لشکر توران که در شاهنامه با پاژنامهای هوشمند، پرخرد، پرمنش، گرانمايه، نيک پی، نيک خواه، نيك نام، نامدار، مهتر و رهنماي آمده کنايه از مردمان تورانی نزديک مرزهای ايران است که از ديدگاه نژادی و زبانی و خويشاوندی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی(تمدن) از همه تورانيان به ايرانيان نزديکتر بودند. اينان از براي ياری که بمردم ايران کردند بسختی بدست افراسياب کيفر ديدند. اغريرث باشندگان خد(خط) آغازين مرزي در آنسوی گلزريون(اَرنگ، سيردريا) در پايين دست آن جند و يا بالادست، اسپيچاپ، چاچ، ايلاق[أ‌] شهرهاي بنکث، تونكث، خاشت(خاش، خاس) و يا فرغانه باختري[ب‌]، شهرهاي نمنگان، اخسيکث[ت‌]، جلال آباد، اوزکند(اوزگون)، كاسان(قاسان) و يا لايه پس از آن در تراز و يا جدغل(نارين)[ث‌] و يا كاشغرستان(كاشغر، ينگي حصار، يارکند) و يا كشمير بودند. تا آنجا كه هرگاه ايرانيان بر تورانيان برتري مي يافتند از سوي ايشان از سرزمينهاي پيرو ايران بشمار مي آمدند و پشتيباني مي شدند و تورانيان از آن خشنود نبودند. اين نزديکی در هنگامهای پسين نيز با مردمان سغد[ج‌] ماند و زبان و فرهنگ سغدی، سدها سال در آن سوی مرزهای ايران روان بود که نمونه های مانوی- سغدی، مسيحی- سغدی و سغدی- بودايی آن بدست ما رسيده است. سغدييان هيچگاه آيين مزديسنا را حتی در هنگام پادشاهی دينی ساسانی نپذيرفتند و بدگر انديشی گرايش داشتند. ديگر نژاد و زبان و فرهنگ نزديک به تورانيان خوارزمي بود. اين نزديکی باز در هنگامهای نزديکتر به ما نيز مانده بود. "ث" آوايی است که در زبان اوستايی بود و در زبانهای ايرانی ميانه خوراساني(شرقي)، سغدی و خوارزمی ماند اما در زبان ميانه خوروراني(غربی) پهلوی نماند. در جنگهای روزگار ما نيز چنين برخوردهايی ديده شده است برای نمونه در زمان استالين مردم چچن به انگِ ياری رساندن به سپاه آلمان هيتلری کوچ ناخواسته داده شدند که در آن زمان شمار بسياری از آنان کشته شدند و رنجهای بسيار بردند. صدام نيز مردم کردستان خورورانی بويژه در کنار مرزهای ايران را آزرد و بر آنان ستم بسيار کرد. رخداد شوم حلبچه فراموش نشدنی است. در فروردين يشت كرده 31 بند 143 ميخوانيم:[2] "... فْرَوَهرهای مردان پاکدين ممالك توران را می ستاييم. فروهرهای زنان پاکدين ممالك توران را می ستاييم ...." نگارنده بر اين باور است كه فروهرهای اغريرث، پيران ويسه، فرنگيس و منيژه است که در آن هنگام مانند ايرانيان به کيش مهر بودند.
درود بر فروهر اغريرث پرخرد
16 آذر 1388 خيامي


[1] بنگريد به شاهنامه فردوسي ويرايش استاد فريدون جنيدي نشر بلخ وابسته به بنياد نيشابور. براي نمونه دفتر نخست رويه هاي337، 416، 417، 458.
[2] يشتها روانشاد پورداود جلد دويم رويه 108.


[أ‌] رودخانه ايلاق را امروزه ايگرن مي گويند. لسترنج رويه 513. مركز آن تونكث در كنار رودخانه ايلاق تقريبا 8 فرسخي چاچ و به اندازه نيم آن بود. يكي از شهرهاي پرجمعيت آن خاشت(خاش، خاس) بود.
[ب‌] تا هنگام مغول شمال را باختر، شرق را خراسان، غرب را خاور و جنوب را نيمروز مي گفتند.
[ت‌] در 10 كيلومتري جنوب غربي آن است که کرسی ايالت بود.  ' 53 ˚40 و  ' 27 ˚71
[ث‌] ولايت و رود نارين در سده های ميانه جدغل ناميده می شد و مرکزش اردلانکث در شمال انديگان بود. لسترنج رويه 511.
[ج‌] تاجيكستان، سمركند، بخارا، كشكه دريا و فرغانه نيمروزي در ازبكستان كنونيست.